loading...
فراسو
شهاب اسکندری بازدید : 71 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (3)

 


 

 

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم

جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم

قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این

اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین

قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم

دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم

می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور

برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور

روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم

دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم


لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . . .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان . . .
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . . .
لمس کن لحظه هایم را
. . .
تویی که نمیدانی من که هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن . . . 
شهاب اسکندری بازدید : 69 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

http://uploadtak.com/images/j616_Photoskin.jpg

 

 

 

 

 

نيا باران

 

 

 


زمين جاي قشنگي نيست

 

 

 


من از اهل زمينم خوب ميدانم كه

 

 

 


گل در عقد زنبور است

 

 

 


ولي سوداي بلبل دارد

 

 

 


پروانه را هم دوست دارد

 

 

 

 

 

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/a0tmfwwg2l03udiezmp.jpg

 

 


انقدر به مردم اين زمانه بي اعتمادم كه


 


ميترسم هرگاه از شادي به هوا بپرم


 


زمين را از زير پايم بكشند

 

 

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/xpntdjnyg1qlqv6vc3jz.jpg

 


ميدوني چي بيشتر از همه ادمو داغون ميكنه؟؟؟

 


اينكه هر كاري توانت هست براش انجام بدي

 

 

بعد برگرده بگه

 


مگه من ازت خواستم؟

 

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/4qaggz9bddfhz2xieclz.jpg

 

 

چرا مي گويند ها علامت جمع است؟

 

 


تن را كه با ها جمع كني

 

 


خودت مي ماني و خودت!

 

 

 

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/hwatbolnk3et05hf4o3f.jpg

 

 

 

 

 

نگران اشکهایم نباش

 

 

 


از لبخندم بترس که معنایش

 

 

 


اشکهای فردای توست

 

 

 

 



 

 

 


 

 

 

هيچكس مرا به خويش نخواند ...

 


هيچكس مرا ارزو نكرد ...

 


هيچكس همدم تنهايي هايم نشد ...

 


از تو هم انتظاري نيست ...

 


اي غريبه اشنا ...

 

 

 

 

 

 

 

تو  كه  نباشي  بهشت  هم  برود  به  جهنم

 

 


http://upload.tehran98.com/img1/6ohu1f0owqjal5v5dpt6.gif

 

 

درد من چشماني بود كه

 


به من اشك هديه ميداد به ديگران چشمك

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/upnhhuv31k7axpn6bkk.jpg

 

به سلامتي دختري كه رگ گردنشو بخاطر عشقش ميزنه

 


ولي نميدونه عشقش داره گردن يكي ديگه رو ليس ميزنه

 

http://upload.tehran98.com/img1/is8n7erre2e6gigvx8f.jpg

 

نمی نویسم …


کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…


گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…


نمی نویسم …


تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….


نـمـی نـویـسـمــ….


تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….


تـا نـخـوانـی…


نـدانـی….


کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!


مـی خـنـدمــ….


تـا یـادم بـمــانـد…


تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!


تـا یـادم نـرود…


کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…


تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر آن مـبــيــن سـابـق نـیـسـتـمــ…


شـکـسـتـه امــ….


روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….


ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….


و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…


خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…


و اکــنـون ایــن مـنـمــ!


هـمـان مــبــيــن دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!


بـگــذار نـنـویـســـمــ…


مــن…


 

لـ

شهاب اسکندری بازدید : 65 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)

بي وفا





موهام تراشیده شدن ، ازم خجالت نکشی ...



دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی ...



روازی سختمون گذشت 2 ساله این روز رو می خوام ...




تو تک تک ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام ...



چقد شلوغه کوچتون اون کیه می خنده باهات ؟! ...



چرا اسمتو میگه ؟ چه نسبتی داره باهات ؟! ...



اون کیه دست دادی باهاش ؟ حرف منو بهش نزن ....



چقد عوض شدی گلم ؟! راستی چقدر میاین به هم ...

 

شهاب اسکندری بازدید : 66 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)
کاش می شد درزمان عاشقی


عشق را درهرکجا فریاد زد


کاش می شد درشمارلحظه ها


عشق بی قید و قفس را یاد کرد


در حضورگرم و پرشوردو دست


لذت باهم شدن را یاد کرد


کاش می شد درکناریکدگر


ازحصاراین مکان آزاد شد


درکنارجاده های بی کسی


لحظه ها را یک به یک احساس کرد


کاش می شد دردل مرداب غم


شادی یک دل شدن را داد زد


بردرو دیوارهای قلبمان


عکس عشقی جاودان را قاب کرد

http://asheghi24.blogfa.com

 

 

اگه از این پست راضی بودی یه امتیاز هم به ما بدهید .

برای دادن امتیاز اینجا را کلیک کنید .


 

شهاب اسکندری بازدید : 63 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)

 

برنگرد !
که بر نمی گردی تو هیچوقت
نمی خواهمم داشته باشمت نترس فقط بیا
در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت
دلم برای راه رفتنت تنگ شده است . . .

 

 

 

 

 

 

دلتنگ که می شوم
لب پنجره نوازشم می کند
آفتاب
خیلی آشناست این گرما
انگار از نفس های تو اقتباس می کند . . .

 

 

 

 

 

 

آرام بگیر دلم . . .
تنگ نشو برایش . . .
مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !
“ چیزی بینمان نبوده ”

 

delfariib.jpg
شهاب اسکندری بازدید : 63 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)

تلخ ميگذرد
اين روزها را ميگويم
که قرار است

از تو
که آرام جان لحظه هايم بوده اي …
براي دلم
يک انسان معمولي بسازم ...


قرار شـد اشکـَنـَـک باشد و سر شکستـَنَـک 
اما اين بازي که تو راه انداختي ... 
سراسر دل شکستنـَـک بود و بس!






 

به هـــرکـــس مـــي نگـــــرم در شـــکايــت اســت
حــــــيــرانم که لــــذت دنــــيا به کام کيســــــت !!






خدايا !
هرگز کسي را ، به چيزي که قسمتش نيست ، عادت نده ...












اينجا جاييست که . . .
عشقبازي نمي کنند با هم . . .
با هم ، با عشق ، بازي ميکنند . . . !








به بـــــودن ها ، ديـ ـ ـ ـ ـ ـ ـر عــــــادت كـــــن و
به نبـــــودن ها ، زود ...











دلم براي کودکيم تنگ شده
براي روزهايي که باورم ساده بود
همه آدم ها را دوست داشتم
مرگ مادر "کوزت" را باور مي کردم و از زن "تنارديه" کينه به دل مي گرفتم
مادرم که مي رفت به اين فکر بودم مثل مادر "هاچ" گم نشود 
دلم مي خواست "ممُل" را پيدا کنم
از نجاري ها که مي گذشتم گوشه چشمي بدنبال "وروجک" مي گشتم
تمام حسرتم از دنيا،نوشتن با خودکار بود
دلم تنگ شده
شايد يک روز در کوچه بازار فريب دست من ول شد و او رفت








ميدوني بهشت کجاست ؟
يه فضـايِ چند وجب در چند وجب 
بينِ بازوهايِ کسي که دوسـتش داري .
(حسين پناهي)









يادمان باشد 
امده ايم که با زندگي کردن قيمت پيدا کنيم
نه به هر قيمتي زندگي کنيم....









لبخند كه زد 
توي چال گونه اش افتادم
پاي منطقم شكست ..!
و من 
عاشق شدم ...
شهاب اسکندری بازدید : 61 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)
بـیــا
ایـن هــوا، هـوای خوبـی اسـت
بـرای دلــتـنـگ بـودن ...
مـن بـغـض هایـم را
بـا روح زخمـیـم می آورم ،
تـو آغـوشـت را، بـا بـوسـه هایـت ...
بـگـذار دسـت کشیـدن از تــو
هـمچنـان غیـر مـمکـن بـاشـد!
بـیــــــــا ...
59229da51663cb2a651732a5281d7af5-425

شهاب اسکندری بازدید : 54 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)


دست های اورا کـــــــه گرفتـــــی 
 
دیگـــر به مـــن نگاه نکن ....

نگاه تـــو ...
 
بیشتـــر از دیـــدن دستهایتان آتشـــم میـــــــزنــــــد ....

 


396977_340242736010249_568347078_n1.jpg


شهاب اسکندری بازدید : 24 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)
 بـا هیچـ مـَزه اے عـَ وَضـ نمـے کـ ُ نمـ 

 نمکـ ِ چهـره اَتـ را 

 امـا مـُتـ ِـعـَجـبمـ از شیـــریـنــــی لَبـانـتـ  دَر ایـטּ نمکـ زار ...



60607476106015301867.jpg


شهاب اسکندری بازدید : 17 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)


امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را

وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود


db4wxk0r8peyz5jgsa9x.jpg


خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم


و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم

عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....


4vojklgid6x95kpv5xs.jpg


" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..


بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..




هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،


نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی! 


zpfdsiwewoprgvm6cwvs.jpg


میدانی تنهایی کجایش درد دارد !!؟



انکارش ... 

e5drd6nflafx24xb7jfx.jpg


من تو را نمی سرایم !..

تو ...

خودت در واژه ها می نشینی ..!

خودت قلم را وسوسه می کنی !!

و شعر را بیدار می کنی !!


xqs23sdippsd4lbmit.jpg


انگـــار


آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم

همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..


0eors6bgo3i0oz695ry.jpg 


در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و

كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...


mm0paf0ipqb9ove1ps8.jpg


دلِ سبــــــزم را گــــــ ــــ ـره زد ..

و رفتـــــــ ــــ ــ تا بـــــــه آرزوهـــایش برســــد ..


wz87l0vz3x5uk21kog1.jpg

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..


a36pltuimpj5zo1jyj36.jpg



سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی


369fl93q5dk3y579dfb4.jpg

" تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..*



umxd83esgvj1cojtggbz.jpg


حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!


zskdf3dohpotoyx3fs2.jpg

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..


چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..


2pd4zie9nwojug40lxvb.jpg



هر روز تكراريست

صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند




عمر من قد نميدهد

به سفرت بگو كوتاه بيايد


mpbul0kxmt1886a86a1p.jpg


رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.


خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!


9u6n5bxt0z5kt49br1.jpg


آن شب ...


که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
 

تماشا می کرد ...

آن شب که شب پره ها ..

عاشــقـــانه تر ..

نــــور را می جســـتند ...!

و اتاقم ..

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !

دانستم.. 


تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!


njc53z2ds7kfh9zghmdb.jpg


من کویر خسته ام تویی نم نم بارون

دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . . 


 


این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست



1v2q5r4s6p6nusfx416w.jpg


همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !

نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...

نـ ماندن ِ تو ...

.

.

.

کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـ

و خبــری مـی داد از

نـ رفتن ِ تـــو ..


g4yttd6hd7r30ardj02.jpg


کاش میدانستی

لحظه هایم

بی تو تنهاست....


4bk81c8a7vgnpz4oha9l.jpg


امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را

وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود



دلــــــــــــــم.....!!! 


شهاب اسکندری بازدید : 5 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

خدایا تا کی تحمل ! تا کی تنهایی تا کی سکوت!

تا کی به بقیه نگاه کردن تا کی ازت خواستن و بی جواب موندن!

تا کی به رو نیاوردن تا کی حسرت تا کی؟

مگه نمیگن خدا با دلهای شکسته است دل من که خرد شده پس چرا یکم امید بهم

نمیدی؟چرا؟چقدر صبر کنم؟

جوونیم داره تموم میشه. کاش میشد با آدما حرف بزنی.جوابشونو بدی

دارم کم میارم خدا

شهاب اسکندری بازدید : 8 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

دل نوشته های زیبای عاشقانه و جملات تاثیرگذار احساسی

عکس

بوی عطر عشقت

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم!
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است ، لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم ، هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم …
و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم ، تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم…
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود ، همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود!
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند ، و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من ، برای تویی که همیشه میمانی در دلم !
نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،
تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم
ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی ، و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم  همه با هم یکی میشویم!

شهاب اسکندری بازدید : 9 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)
شهاب اسکندری بازدید : 20 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)
شهاب اسکندری بازدید : 5 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

 


 

 

یه معشوقه می خواستم واسه خونه قلبم

که دنیام و بسازه توی ویرونه ی قلبم

یه معشوقه می خواستم که از یاس تو باغچه

واسم آینه بسازه بذاره روی طاقچه  

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم  

می خواستم تو بگی دریا قشنگه آی بگی صحرا قشنگه

آی بگی فردا قشنگه

می خواستم تو بشی دار و ندارم بشی آفتاب بهارم

ببینم دنیا رو دارم  

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم واسه خونه قلبم

که دنیام و بسازه توی ویرونه ی قلبم

یه معشوقه می خواستم که از یاس تو باغچه

واسم آینه بسازه بذاره روی طاقچه  

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

می خواستم تو بگی دریا قشنگه آی بگی صحرا قشنگه

آی بگی فردا قشنگه

می خواستم تو بشی دار و ندارم بشی آفتاب بهارم

ببینم دنیا رو دارم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه مـــی خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

یه معشوقه می خواستم یه معشوقه می خواستم

 

شهاب اسکندری بازدید : 8 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

 

بعـــد یه ماه بالاخـره دیشب پیش عشقــم بودم خیلی خیلی بهمــــــون خوش گذشت 

یعنی همیشه در کنارش بهم خوش میگذره و ارومـــــم اونقـد اروم که یادم میره نفس بکـشم

از اینجـــــــا داد میزنم عــــــــــــاشقتم محمـــدم و از ته قلبم دوست دارم فدات شـم 

ممنون از لبای خوشمزت...


| |عاشقM| 12 :CM's |

شهاب اسکندری بازدید : 10 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

مــن عاشق محـمدمم مطمعنـم اونم عاشقمه

ولی همیشه ترسم از اینه که یه روز خــدا به هر دلیلی مارو ازهم جدا کنه

شبا از فکرش خوابـم نمیبره غصه اش افتاده به جونـم همیشـه گریه میکنم

که نکه خــدای نکرده . . .

میدونم بدون محـمدم گذروندن ثانیه به ثانیه از عمـــــرم واسم مـرگه

خــدا تو که شاهد عشقم ، دوست داشتنم هستی

تورو به یگانگیــت قسـم میدم که مارو ازهم جدا نکنی سرنوشتمــون و باهم گره بزن که تا اخر عمر

مدیونت باشیم ...خودت نا امیدمون نکن

خــــــــدا جون اون نفســمه تموم زنــدگیمه"بی نفسم نکن بی زندگیـم نکن"

دلـــــــــــــــم داغــونه خداااااااااا صدامـو بشنو





شهاب اسکندری بازدید : 9 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

جدایی معنایی ندارد

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

 

کنار تو درگیر آرامشم

 

همین از تمام جهان کافیه

 

همین که کنارت نفس می کشم

 

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

 

تو پایان هر جستجوی منی

 

تماشای تو عین آرامشه

 

تو زیباترین آرزوی منی

 

منو از این عذاب رها نمی کنی

 

کنارمی به من نگاه نمی کنی

 

تمام قلب تو به من نمی رسه

 

همین که فکرمی برای من بسه

 

از این عادت با تو بودن هنوز

 

ببین لحظه لحظه هام کنارت خوشه

 

همین عادت با تو بودن یه روز

 

اگه بی تو باشم منو می کشه ...

شهاب اسکندری بازدید : 6 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)
خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم

و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم

عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....


4vojklgid6x95kpv5xs.jpg

شهاب اسکندری بازدید : 10 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

سکوت نهایی

 

سر خاک من...!!

 

اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!


اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!


اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!


اونی که سلام نمیکرد میاد برای خدافظی...!!


عجب روزیه اون روز...!!

 

حیف که اون موقع خودم نیستم...!!

شهاب اسکندری بازدید : 7 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش

راه آسمان باز است ، پر بکش

او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟

اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .

تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم ، نه خوشی ها را

زیرا خوشی آن است که تو می خواهی

و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد . . .

قربون خدای بزرگم برم که اگه خطا کنم

نهایت قهرش بین دو اذانه

دوباره صدام میکنه ، خدا عشق است . . .

پروردگارا . . .

مهارت مراقبت از آنچه را که به ما بخشیده ای

در قلبمان بکار زیرا ما در از دست دادن استاد شده ایم...


Other

شهاب اسکندری بازدید : 5 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...؟



ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ

ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ

ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ

ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ

ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪس

ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩت ﻣﯿای

ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ بی جواب

ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ

ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿگی

ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاشتن

ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...؟

 


 


 

شهاب اسکندری بازدید : 3 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

بچه بودی عاشق چی بودی ؟

بچگی یه عالم دیگه ست ......

یه دنیای خیلی بزرگ از نظر ما .........

با کلی چیزای دوست داشتنی .......

شما بگو :

بچه بودی عاشق چی بودی؟؟؟

یاد خاطراتش به خیر .........

شهاب اسکندری بازدید : 6 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت…

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.

بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود.

با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می‌ایستاد ، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.

زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟

دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!

باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی کنارتان باشد. در طوفانها لبخند را فراموش نکنید!

شهاب اسکندری بازدید : 16 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

چرا دختر میخوای ؟


در اولین صبــح عروســی ، زن و شوهر توافق کردنــد کــه در را بر روی هیچــکس باز نکننـــد .

ابتــدا پدر و مـــادر پســر آمــدند . زن و شوهــر نگاهـــی به همـــدیگر انــداختنــد ، امّـا چــون از قبل توافق کرده بودند ، هیچــکــدام در را بــاز نکــرد .

ساعتــی بعــد پـــدر و مـــادر دختـــر آمـــدنــد . زن و شوهـــر نگاهـــی به همــدیگــر انداختند ، اشکـــــ در چشمــان زن جمع شـــده بود و در این حال گفتــــــ :

نمی تونم ببینم که پـــدر و مـــادرم پشتــــــــِ در باشنـــد و در را روشــون باز نکنـــم .

شوهـــر چیـــزی نگفتـــــــــ ، و در را برویشـــان گشــــود . امّــا این مــوضوع را پیش خــودش نگــــه داشت .

سالــها گذشتــــــ خـــداونـــد به آنهــا چــهار پســـر داد .

پنجمین فــرزنــدشان دختـــر بود .

برای توّلـــد این فــرزنـــد ، پدر بسیــار شـــادی کـــرد و چنـــد گـــوسفنـــد را ســر بریـــد و میهمانـــی مفصلی داد .

مــردم متعجبــانه از او پرسیــدنـــد :

علّتِ این همـه شــادی و مهمانی دادن چیستــــ ؟

مــرد بســادگـــی جـــوابــــــــــــ داد :

چـــون این همـــون کسیه کـــه در را برویــم باز مــی کنــه

 

شهاب اسکندری بازدید : 11 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)


دختــرك بـــــرگشتـــــــــــــــ


چـــــه بـــزرگـــــــــــ شــــــده بــــــود


پـــرسيــــــــدم : پس كبــــريتهايتـــــــــــ كــــــو ؟


پــــــوزخنـــــــــدي زد !


گـــــونـــه اش آتش بـــــود ، ســـــــــــــرخ ، زرد ...


گفتــــــــــم : مــــــــــي خـــواهــــم امشبـــــ


با كبـــــــريتــهاي تـو ، ايـن ســـرزمين را به آتش بكشــم !


دختـــرك نگاهـــــي انداختـــــــــــ ، تنم لــرزيـــد ...


گفتــــــــــ : كبـــــريتــــــــــــهايــم را نخــــريــدنـــد !


سالهـــاستـــــــــــ تـــن مــــي فروشــــــــم !


مـــــــــي خــــــري ؟!

 

 

شهاب اسکندری بازدید : 5 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

احسـاس قشنگیـه وقتـی بدونـی یکـی دوستتـــــ داره !


 احساس قشنگیـه وقتـــی بـــدونی یکــی دلش براتـــــ تنگــ شده


 اما قشنگترین احســاس وقتیـــه کـــه بـــدونـــــــــی


یکـــــــی هـــــرگز تـــو رو فــرامـــــوش نمــــی کنــه !

 

شهاب اسکندری بازدید : 5 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 !آه تو چه میدانی از دلتنگم

گاهی به خداوند التماس میکنم خواب آمدنت را ببینم

می فهمی ؟!؟

خواب آمدنت را …

وقتی دلتنگ صدایت میشوم

حتی به گوشیم التماس میکنم !

برای دوباره شنیدن صدایت
خدا که جای خود دارد

 

 

شهاب اسکندری بازدید : 5 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

عزیزم...

نمیدانم چه بنویسم چرا که میخواهم بهترین کلامها را نثارت کنم اما واضح میگویم احساس واقعی من در کلام نمیگنجد

پس ساده می گویم :

 ای بهترینم دوستت دارم...

شهاب اسکندری بازدید : 9 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

من تموم  زندگیمو پای عشق تو گذاشتم

خرج احساس تو کردم هر چی داشتم و نداشتم

واسه آبی نگاهت دلمو زدم به دریا

سیب ممنوعه رو چیدم مثل آدم واسه حوا

بین خطهای رو دستت خط زندگیمو دیدم

روی بوم کهنه ی دل طرح چشماتو کشیدم

شهاب اسکندری بازدید : 577 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

ای کسانی که مامور دفن من هستید وقتی که من مرحوم شدم مرا در تابوت سیاهی که تاریک تر از تاریکی هاست قرار دهید.

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند که هنوز چشم به راهش هستم

دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بفهمند به آنچه که میخواستم نرسیدم

بر روی قبرم بوته ای از گل بکارید تا در بهاران بوی یار دهد.

بر روی قبرم صلیبی از یخ قرار دهید تا به جای مادرم گریه کند چون من طاقت گریه های مادرم را ندارم

بر روی قبرم چیزی ننویسید تا زود فراموش شوم و موهایم را پریشان بگذارید تا هممه بفهمند که دست نوازش بر سرم کشیده نشده است....

تعداد صفحات : 3

درباره ما
به وبسایت فراسو خوش امدید امیدوارم لحظات خوبی را در این وبسایت داشته باشید در حال حاضر سایت نویسنده میپذیرد باتشکر مدیریت سایت شهاب اسکندری 09383884713
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خوش امدید

    به وبسایت فراسو خوش امدید امید واریم لحظات خوبی را سپری کنید

    با تشکر مدیریت(شهاب اسکندری )

    آمار سایت
  • کل مطالب : 207
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 25
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 45
  • بازدید ماه : 78
  • بازدید سال : 1,144
  • بازدید کلی : 10,814