نيا باران
زمين جاي قشنگي نيست
من از اهل زمينم خوب ميدانم كه
گل در عقد زنبور است
ولي سوداي بلبل دارد
پروانه را هم دوست دارد
انقدر به مردم اين زمانه بي اعتمادم كه
ميترسم هرگاه از شادي به هوا بپرم
زمين را از زير پايم بكشند
ميدوني چي بيشتر از همه ادمو داغون ميكنه؟؟؟
اينكه هر كاري توانت هست براش انجام بدي
بعد برگرده بگه
مگه من ازت خواستم؟
چرا مي گويند ها علامت جمع است؟
تن را كه با ها جمع كني
خودت مي ماني و خودت!
نگران اشکهایم نباش
از لبخندم بترس که معنایش
اشکهای فردای توست
هيچكس مرا به خويش نخواند ...
هيچكس مرا ارزو نكرد ...
هيچكس همدم تنهايي هايم نشد ...
از تو هم انتظاري نيست ...
اي غريبه اشنا ...
تو كه نباشي بهشت هم برود به جهنم
درد من چشماني بود كه
به من اشك هديه ميداد به ديگران چشمك
به سلامتي دختري كه رگ گردنشو بخاطر عشقش ميزنه
ولي نميدونه عشقش داره گردن يكي ديگه رو ليس ميزنه
نمی نویسم …
کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…
گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…
نمی نویسم …
تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….
نـمـی نـویـسـمــ….
تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….
تـا نـخـوانـی…
نـدانـی….
کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!
مـی خـنـدمــ….
تـا یـادم بـمــانـد…
تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!
تـا یـادم نـرود…
کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…
تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر آن مـبــيــن سـابـق نـیـسـتـمــ…
شـکـسـتـه امــ….
روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….
ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….
و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…
خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…
و اکــنـون ایــن مـنـمــ!
هـمـان مــبــيــن دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!
بـگــذار نـنـویـســـمــ…
مــن…
لـ