loading...
فراسو
شهاب اسکندری بازدید : 8 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

چــِــقــَـدر بـــــآیــَـد بــُــگـــَـذَرَد ؟؟؟

تـــــآ مــَـنــــ

دَر مـــُـــرورِ خــــآطــِــرآتــَـــمـــ

وَقـــــتــیـــــ اَز کــِــنــارِ تــُــو رَد مــــیـــ شـــَــوَمــــ .

تــَــنــَـمــــ نــَـــلــَـــرزَد …

بــــُـــغـــضــَــمــــ نــَــگـــــیــرَد …

شهاب اسکندری بازدید : 8 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)


مـَלּ همـ ــآنـ َـم

خـوب تمـ ــآشـا ڪـُטּ

בُختــَرے ڪـہ براے בاشتــنــتـــ ...

تمــامـــ شبـــ را بیـבار مـے مانـב

و با تـ ـویــے ڪـہ نیــستے حرف مے زنـב

בختــرے ڪـہ ...

زانــو میــزنـב لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـבَב

و تنــــهـا آرزویـــَش را براے

هـــزارمیـــن بـــــار بـہ خـُـــבا یـــاב آور مـــے شود!!!

خـُــבا هم مثــل همیـــشهـ لبــــخنـב مے زنـב

از ایــטּ ڪـہ ×تـ ـــو × آرزوے همیشگے مـــטּ بوבے!!!

 

شهاب اسکندری بازدید : 7 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

 




ایــن روزهـــا همــه بــه مــن

دلـتــنـــگــی

هــدیــه مـی دهنــد

لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!

بــه خـــدا

تمــــامـ شــد

دلـــــــــــم...!

شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)





نمک که به زخمت بپاشند

عادت می کنی زخمی بمانی

برای مجرم بودن حتماً لازم نیست

عریانی ات را با کسی قسمت کنی

همین که کف دستت را بو کنند

فانتزی های بند رخت همسایه را هم می فهمند

حتی رویاهای خیست که چکه می کند

مدرک تمام جرم هایت خواهد شد

می دانی؟!

زندگی همیشه برای آنها که کسی را نکشته اند

گناه سنگینی ست....

شهاب اسکندری بازدید : 5 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)





مرا ببخش

که ساده بودنم دلت را زد

مرا ببخش

اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست

میروم تا آنان که توانا ترند

تو را به پوچ بودنت برسانند !

شهاب اسکندری بازدید : 8 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاشکی میشد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روزو پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم


من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون ، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهاتو آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم


تو غمهاتو فوت بکنی ، منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم







شهاب اسکندری بازدید : 37 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 

عکس

 

غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس

عکس های رمانتیک, عکس های رمانتیک عاشقانه, عکس های رمانتیک و عاشقانه, عکس های رویایی
عکس
غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس

غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس
غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس
غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس

غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس
غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس
غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس

غمگین و عاشقانه و تصاویر عاشقانه,متن های عاشقانه و رمانتیک,کاغذ دیواری عاشقانه
عکس
 
     
شهاب اسکندری بازدید : 10 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)
http://www.uploadtak.com/images/y4128_00.jpg

 

 تا حالا شده خیلی دلتنگ صداﮮ یہ نفر باشی



اما ...


چوטּ نمیتونی بهش زنگ بزنی ..


با یہ شمارهٔ ناشناس باهاش تماس بگیر


ڪہ ......


فقط " الو" گفتنش رو بشنوﮮ ؟؟؟

 

شهاب اسکندری بازدید : 8 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام

عشق پاسخی نداد

خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد

ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی نمی دهی؟
سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر بار شکست برایت
سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟
عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای

خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای
من به خیانت وا داشته ام ؟
عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

........... چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

دروغ می گفت دیگری را دوست می داشت بارها گفتم دوستم داری؟

گفت آری.

تا دیری خاموش بودم ولی آخر از پای شکیب افتادم و گفتم راست بگو

تو را خواهم بخشید آیا دل به دیگری بستی؟

گفت نه! فریاد زدم گفتم بگو راستش را،هر چه هست تو را خواهم بخشید

و از گناهت هر چند سنگین تر باشد خواهم گذشت...

عاقبت با آرزوی فراوان پیش آمد گفت:مرا ببخش... دیگری را دوست دارم.

گقتم حال که سال ها تو به من دروغ می گفتی.این بار هم من به تو دروغ

گفتم:

تو را نخواهم ببخشید.

دختر كوچكی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت .
با اینكه ها آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ،

دختر بچه طبق معمولِ همیشه ، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر كه شد ،‌ هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت
.
مادر كودك كه نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد

یا اینكه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد ، تصمیم گرفت كه با اتومبیل بدنبال دخترش برود .
با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی كه آسمان را مانند خنجری درید ،

با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حركت كرد.
اواسط راه ، ناگهان چشمش به دخترش افتاد كه مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حركت بود ،

ولی با هر برقی كه در آسمان زده میشد ، او می ایستاد ، به آسمان نگاه می كرد و لبخند می زد
و این كار با هر دفعه رعد و برق تكرار می شد.
زمانیكه مادر اتومبیل خود را به كنار دخترك رساند ، شیشه پنجره را پایین كشید و از او پرسید
:
"
چكار می كنی ؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟
"
دخترك پاسخ داد،" من سعی می كنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عكس می گیرد

تعداد صفحات : 2

درباره ما
به وبسایت فراسو خوش امدید امیدوارم لحظات خوبی را در این وبسایت داشته باشید در حال حاضر سایت نویسنده میپذیرد باتشکر مدیریت سایت شهاب اسکندری 09383884713
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خوش امدید

    به وبسایت فراسو خوش امدید امید واریم لحظات خوبی را سپری کنید

    با تشکر مدیریت(شهاب اسکندری )

    آمار سایت
  • کل مطالب : 207
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 158
  • باردید دیروز : 224
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 158
  • بازدید ماه : 698
  • بازدید سال : 1,764
  • بازدید کلی : 11,434