loading...
فراسو
شهاب اسکندری بازدید : 11 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

       نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
...
از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!
           

 

شهاب اسکندری بازدید : 6 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

وقتی که عاشقی، وقتی که تموم جاده های عالم برات ارزوی اومدن تک سواری رو زنده میکنه که با اومدنش اسمون ستاره بارون میشه و تو کولبارش نشونی جاده های ناتموم روداره....نشونی جاده ای که به هبوط بوته گل یاسی ختم میشه که سال های سال از عطرش مست بودی.....

پنجشنبه شبا حتی از غروب جمعه هم دلگیرتره، دلشوره داری.....یه هفته تموم چشم به راه اومدنش بودی و حالا دیر کرده. دلت بی قراری میکنه دوست داری راه بری و صلوات بفرستی، صدقه کنار بگذاری و دعای خیر کنی و اگر باز هم نیومد....رو به قبله بشینی، موهارو پریشون کنی و چشمارو خیس اشک انتظار و دعا کنی، دعا کنی که این جمعه جمعه موعود باشه....غروب های پنجشنبه دلهای گرفته و قلب های بی قرار راحت تر از چشم ها بهاری میشن. بعضی از پنجشنبه ها ارزو میکنی که ای کاش یه جایی بود دور از این شهر پر هیاهو یه گوشه دنج و خلوت که فقط اونایی که عاشق عشق بودند، نه عاشق یه معشوق فانی، اونهایی که هنوز هم توی این عصر شلوغ و پر از روزمرگی، نوای قلبشون رو میشنون نشونی اونجا رو داشتن !!!! اونوقت همه ی عاشقا پنجشنبه شب ها دست دلشون رو میگرفتن و می اومدن در محفلی که میزبانش هزاران نام داره و هزاران هزار لطف، تمام شب فقط نوای (( اللهم انی اسلک و...)) شنیده میشد و برای اومدنش ختم ((امن یجیب)) میگرفتیم و تا صبح با چشمانی اشک بار فریاد میزدیم((اللهم عظم البلا و برح الخفا)).

میدونم که اگه 313 قطره اشک، خالصانه و با عشق ریخته بشه، فرداش همون روز موعود....همون روزی که مسیحا نفسی سبز پوش می اید و همه ی بیمارها شفا میگیرن. همون روزی که راه عبورش پر از عطر اقاقیا میشه و یاس های عاشق برای جوانه زدن در زیر پاهاش با هم رقابت میکنن. روزی که عاشقای واقعیش اونایی که خرابشن می تونن خاک رهشو ببوسن.

محبوب من!

پنجشنبه بازم اومد و گذشت، پنجشنبه بازم گذشت و 313 قلب عاشق نبود که برای اومدنت اسمون چشاشو ابری کنه و ((امن یجیب)) بخونه،جمعه اومد و شما نیومدید تا برای زخم های کهنه دلامون مرحم و برای جاده های بی عبور عشق، رهگذر باشید!!

غروب جمعه بازم مثل دلگیره بازم باید یه هفته دیگه چشم انتظار باشیم!!!!!!

اینبار می خوام چشامو به اسمون بدم و از خورشید سرخ نیمه جون بخوام اگه پیشت اومد، به نیابت از تموم عاشقات بر خاک رهت بوسه بزنه

* التماس دعا بچه ها....*

شهاب اسکندری بازدید : 8 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

نمی نویسم …

کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…

گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…

نمی نویسم …

تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….

نـمـی نـویـسـمــ….

تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….

تـا نـخـوانـی…

نـدانـی….

کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!

مـی خـنـدمــ….

تـا یـادم بـمــانـد…

تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!

تـا یـادم نـرود…

کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…

تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ…

شـکـسـتـه امــ….

روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….

ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….

و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…

خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…

و اکــنـون ایــن مـنـمــ!

هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!

بـگــذار نـنـویـســـمــ…

مــن…

لــبــخـنـد مـی زنــمــ….

شهاب اسکندری بازدید : 6 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

گفتند: بهت خیانت میکند!
گفتم:میدانم…
گفتند: این یعنى دوستت ندارد!
گفتم:میدانم…
گفتند: روزی میرود وتنها میمانی !
گفتم:میدانم…
گفتند: پس چرا ترکش نمیکنی!
گفتم:این تنها چیزی ست که نمیدانم…

شهاب اسکندری بازدید : 16 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

عشق

گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست

گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست

شهاب اسکندری بازدید : 12 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

چه خوب !
که من بهشت را
به بوسه های تو بخشیدم !
حالا
همه جا بوی بهشت دارد و
من ،
عطر بوسه های تو !
.
.
.
دارد عــادتــم مـی شـود
کــه بــا دلــهره تــو را بـــبوسـم !
مثل ِ گنجــشک هــا
کــه هــرگــز
آســوده از زمیـن ، دانــه برنمـی چیـنند!
.
.
.
آن روزها : تو و بوسه های داغ …
این روزها : مـن و داغ بوسـه ها …

تعداد صفحات : 21

درباره ما
به وبسایت فراسو خوش امدید امیدوارم لحظات خوبی را در این وبسایت داشته باشید در حال حاضر سایت نویسنده میپذیرد باتشکر مدیریت سایت شهاب اسکندری 09383884713
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خوش امدید

    به وبسایت فراسو خوش امدید امید واریم لحظات خوبی را سپری کنید

    با تشکر مدیریت(شهاب اسکندری )

    آمار سایت
  • کل مطالب : 207
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 54
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 136
  • بازدید سال : 1,202
  • بازدید کلی : 10,872