گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم
.
.
.
گفت مجنون گر همه روی زمین / هر زمان بر من کنندی آفرین
من نخواهم آفرین هیچ کس / مدح من دشنام لیلی باد و بس
.
.
.
روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد ، اگر باران بند بیاید از این خانه می روم
.
.
.
در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند همیشه سبزند و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند همیشه به یاد می مانند
.
.
.
از درد و دلت فقط درد سهم من شد و دلت سهم دیگری
.
.
.
ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم / از عشق به جز مزه ی تلخش نچشیدیم
.
.
.
زمستان است و هوا پر شده از دوستت دارم هایی که به بادها سپرده ام
کاش پنجره ات باز باشد