خــــــدایـــــا...
آغوشت را امشب به من می دهی ؟
برایِ گفتن!چیزی ندارم
اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . .
می شود من بغض کنم
تو بگویی :
مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .
می شود من بگویم خدایا ؟
تو بگویی : جانِ دلم . .
می شود بیایی ؟
تــــمــــنــــا می کنم
....................................................
اولین سحر ماه مهر اومد و غم عجیبی وجودم رو پر کرد،
به یاد ماه رمضون ها و سحر های پر خاطره که با تو به سر شد.
به یاد دیدار، وقت اذان صبح....
یادت هست؟ حواست هست؟