loading...
فراسو
شهاب اسکندری بازدید : 7 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)
می گویند سه چیز در زندگی هیچ گاه بر نمی گردند:زمان،کلمات،موقعیت ها.

سه چیز در زنگی نباید هیچ گاه از دست بروند:ارامش،امی،صداقت.

سه چیز در زندگی هیچ گاه قطعی نیستند:رویا ها،موفقیت،شانس.

سه چیز در زندگی از با ارزش ترین ها هستند:عشق،اعتماد به نفس،دوستان.

 

 

شهاب اسکندری بازدید : 11 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)


به منشی شرکتمون میگم برو تو پروگرام فایل

میگه کامپیوترو روشن کنم ؟ خنده بازار دااااااااااغ ( نوشته های جالب و خنده دار ) www.taknaz.ir

گفتم نه , چند تا سوراخ پشت کیس گذاشتن

از اونجا سعی کن به حول و قوه الهی وارد بشی خنده بازار دااااااااااغ ( نوشته های جالب و خنده دار ) www.taknaz.ir

.

.

.

استاد فیزیک ۲ ما یه استاد جا افتاده و تقریبا مسنی بود…

به ندرت شوخی میکرد ولی همه دوسش داشتن.

یه بار سرکلاس وسط درسش یه چیزی رو استباه گفت بنده خدا…

تا آخرای کلاس یه پسر بی مزه هی داشت نچ نچ میکرد می رفت رو مخ همه…

این شد که استاد موجه ما یهو برگشت با خونسردی تمام گفت:

کیه داره باباشو صدا میکنه؟؟؟ خنده بازار دااااااااااغ ( نوشته های جالب و خنده دار ) www.taknaz.ir )

.

.

.

یه سوالی هست مدت هاست ذهن ِ منو مشغول کرده ..

من میخوام ببینم اونی که داشت زبان فارسی رو اختراع میکرد

اون روز اول …

چی شد که تصمیم گرفت قورباغه ق اولش«ق» باشه غ دومش«غ» ؟

.

.

.

خدایا این همه چاله انداختی توی زندگی ما

خب یه دونشو مینداختی رو لوپمون !

.

.

.

دماغتون رو بگیرید و سعی کنید برای ۵ ثانیه بگید «ممممممممم»

بعله یه همچین کارایی بلدم من !

.

.

.

بخاطر میخی نعلی افتاد.بخاطر نعلی اسبی افتاد

بخاطر اسبی سواری افتاد.بخاطر سواری جنگی شکست خورد

بخاطر شکستی مملکتی نابود شد

و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…!!!

.

.

.

تو کز محنت دیگران بی غمی

لذت زندگی رو تو داری میبری واقعا !

 

شهاب اسکندری بازدید : 9 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

حرف کمی نبود قرار ومدار عشق


اما چه فایده –


که نفهمیم یار را!


ای روح های ناب !


دوباره به پا کنید


قدری برای اهل زمستان


بهار را !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه
در بدترین لحظه ها
تنها رها می کنی مراو
بدترینِ لحظه ها
وقتی است
که تو
مرا
تنها
رها می کنی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هر که آید گوید:
   گریه کن، تسکین است
      گریه آرام دل غمگین است

چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم

ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
 من و آرام دل غمگینم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


 

تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را

بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم

فـرمـول وار ؛

مـرتـب و بـی نـقـص ...

و تــو

بـا یـک اشـاره

هـمـه چـیـز را

در هـم می ریــزی ...

در شرح حال گل
بنویسید خار را
بر هم زنید : خوب و بد روزگار را .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 



شهاب اسکندری بازدید : 11 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)
میگویند باران که میزند بوی “خاک” بلند می شود …
اما اینجا باران که میزند بوی “خاطره ها” بلند میشود !
.
.

باران ببار …
بگذار اشک هایم غریب نباشند …
.
.

پشت پنجره نشسته ام و باران میبارد …
ناودانی چشمانم سرازیر شده است !
.
.

دل من کلبه بارانی است و تو آن باران بی اجازه ای که ناگهان در احساس من چکه می کنی …
.
.

وقتی به هوای دیدنت قلب ابرها هم تند تند میتپد …
یاد تو مثل چیزی شبیه یک قطره باران بر لب های خشک و ترک خورد ام لیز میخورد …
.
.

باران ببار … ببار که شاید پس از بارش تو به یادش رنگین کمانی در دلم برپا شود !
.
.

باران که بند بیاید تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن !

.
.

باران نبار ؛ من نه چتر دارم نه یار …
.
.

نمک روی زخم است بارانی که بی تو می بارد !
.
.

زیر بارانم بی چتر
تنها بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها ، اما
تابلوی قشنگی شده ایم : من و جاده و باران !

 



شهاب اسکندری بازدید : 13 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)


هیچ وقت این دو جمله رو نگو :

١- ازت متنفرم ٢- دیگه نمیخوام ببینمت


هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو :

١- از خود متشکر ٢- وراج


هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :

١- پدر ٢- مادر


هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو:

١- نمیتونم ٢- بد شانسم


هیچ وقت این دو تا کارو نکن :

١- دروغ ٢- غیبت


هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن :

١- آرامش در اعتیاد ٢- امنیت دور از خانه


همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:

١-آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر


همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:

١- دوستای گذشته رو ٢-خاطرات خوبت رو


همیشه به این دو نفر گوش کن:

1- فرد با تجربه ٢- معلم خوب


همیشه به دو تا چیز دل ببند :

١- صداقت ٢-صمیمیت

شهاب اسکندری بازدید : 9 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)
پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند
به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ،
رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ،
رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
 اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند ،
در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت ،
پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ،
که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود.
این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجهء پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :
” آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است.”

 

شهاب اسکندری بازدید : 7 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

نازدانه ی دلم

همه رفتند ...

همه آرام می آیند و آرام می روند

بی آنکه بدانند چطور شیشه دل را می شکنند.

همه می روند ...

بی آنکه نگاهی به عقب اندازند که من ... که تو ...

که همه ما پشت پنجره چشم به راه ایم.

همه می روند ...

نازنینم اما من همیشه با تو می مانم

تا پشت پنجره به انتظارم ننشینی

با تو می مانم تا پنجره غم گرفته دلت را شاد کنم

من در کنارت هستم

سرت را بر شانه ام بگذار

من می مانم ...

اگه از این پست راضی بودی یه امتیاز هم به ما بدهید .

برای دادن امتیاز اینجا را کلیک کنید .

 

شهاب اسکندری بازدید : 7 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

روی دیوار

روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو

چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار ...

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد

نیامدنت را ...

 

شهاب اسکندری بازدید : 3 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

 ای تنها هم آغوش من

 بيا که احساست را برايت

               دست نخورده نگاه داشته ام و

              جسمم را به لذت بوسه ای نفروخته ام

 بيا که می خواهم وقتی دستانت رابه روی احساسم می گذاری

              از فرط لذت

              قطره های اشک بر گونه هايت بدرخشد

 می خواهم با اشکهايت بر تمام احساسم بوسه زنی

 می خواهم اشکهايت تمام روحم را خيس کنند ,

 بيا که سالهاستسر به ديوار نهاده ام ,

                                          بيا ای تنها هم آغوش من , بيا . . . .


http://asheghi24.blogfa.com/


بيا که ديده ی من به جستجوی تو گراز دری شده نوميد


                    گمان مدار هرگز

                                     که دری دگر زده است
 

شهاب اسکندری بازدید : 5 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت

سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم

امشب دوباره تو را گم کرده ام

میان آشفته بازار افکار مبهمم

توی کوچه های بی عبور پاییزی

دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را

منتظر نشسته ام





آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند



همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
 



گـاه گاهـی دل من می گیرد
 
بـیـشـتر وقـت غروب

آن زمان که خدا نـیـز پر از تـنـهایـیـست

من وضـو خواهم سـاخـت

از خـدا خواهم خواست که تو تـنها نشوی

و دلـت پر ز خوشی های دمادم باشد





چقدر دلم هوایت را می کند


حالا که دگر هوایم را نداری...!
 

 



نميــــــدانمـــ


تعبيـــــر نگاهتـــــــ


خداحافظـــــ يستـــ ــ ـ


يا انتــــــظار ؟!

 


از خواب پريدم

چشام پر اشک بود


بلند شدم و يه راست رفتم سمت کمد


تنها يادگاری از تو


عطرت بود که روی پيرهنم جا مونده بود


سر کشيدم بوی نبودنت رو


...
 


از تـ ُ چـهـ پنهــانـ


گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ


کـ شـروع مۓ کنم


بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـهـ


براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن


بـ بوۓ تنتــ ...







پيشاني اَت بُقعه ي هَميشــه اَمن ياد ِ من استـ ...


مي بوسَمش شايـــد از پُشت اين ضَريـح حــاجت رَوا شومـــ !!!






+چه روزنه امـ ـیدی ممکن است باشد ؟!


وقتی نداشته ها بیـ ـشتَر از داشته هاست



 



منو بفهم

وقتي جز رفتن


واسم راهي نمونده
 
 

من خوبم ...خسته نیستم ... فقط

گاهی دستم به این زندگی نمی رود !!






شکستم



نه آن زمان که رفتی ..



همان وقت که گفتی می روی ..
 




هيچـــ كســ


ويراني ام را حســـ نكرد


روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟


کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . .


مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !


نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی


از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار


.


.


.


و امــــــــروز


بی ســــــر و صـــــــــدا پیدایـــــت شد


تـــــا بــــه رخ نکشـــــــــی اشتباهاتـــــــــــــم را


ایـــــن بـــــار کفــــش هایـــــت را می دزدم


مبــــــــــادا فکـــــر ِ رفتــــــــــن به ســـــرت بزنــــــــد




گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــاشم


دلـــــت می گیــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــرد


1 روز


1 ماه


1 سال


از رفتنــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــم می گذرد . . .


چه خیـــــال ِ بیهوده ایـــــــ


وقــــتی دلت با دیگریســــــــت ...



 



مـَــن ..


طَعـــم شیرین یافتن را


در طَعم تلــخ از دَستــــ ـــ ـ دادن یافتــَـم


و در این میان


سَهم من تنهـــــا یک یادَتـــ ـــ ـ به خیر


ساده بود ..



 


 

شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـ در بیــداری انتظارش را دارم

می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم ...


از تو چــه پنهان ، شبهــا در خواب ، رخت ِ عروســی را به تن دارم


کـ دامادش تــویـــی


خوشحال کننــده است نــه ؟


اما همیشــه رخت ِ عروســی ، خبــر از مــرگ بوده !!!


نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت


بمیـــرم ؟!!!


تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟


بیــا تعبیـــر کن کـ تا تو فاصلــه ایی نمــانده


بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن


فقط بیـــا


بودنتـــ را می خواهم ... "


 



در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ


آنقــَــَدر آرام مۓ شوم


کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم


بـایـ ـد نفس بکشم ...

شهاب اسکندری بازدید : 9 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)
http://www.uploadtak.com/images/y4128_00.jpg

 

 تا حالا شده خیلی دلتنگ صداﮮ یہ نفر باشی



اما ...


چوטּ نمیتونی بهش زنگ بزنی ..


با یہ شمارهٔ ناشناس باهاش تماس بگیر


ڪہ ......


فقط " الو" گفتنش رو بشنوﮮ ؟؟؟

 

شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
واسه من از تو چی مونده

عکس و یه ربانه تیره

نمی دونستم که عشقم یه روزی از اینجا میره

دوتا شمع نیمه سوزو

عطر تو هنوز می پیچه

بخدا تموم غمها پیش غصه تو هیچه...

دل تنهای منم سر مزارته هنوز

انگاری تو زنده ای اون میمیره هر شب و روز

بعد پر کشیدنت دل منم دیوونه شد

قصری که ساخته بودم برای تو ویروونه شد. .

دل تنهای منم سر مزارته هنوز

انگاری تو زنده ای اون میمیره هر شب و روز

بعد پر کشیدنت دل منم دیوونه شد

دل منم دیوونه شد. . .

شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

شیوه های مختلف مخ زنی دختران در کشور های مختلف  

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!


انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!

شهاب اسکندری بازدید : 7 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام

عشق پاسخی نداد

خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد

ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی نمی دهی؟
سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر بار شکست برایت
سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟
عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای

خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای
من به خیانت وا داشته ام ؟
عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

........... چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

دروغ می گفت دیگری را دوست می داشت بارها گفتم دوستم داری؟

گفت آری.

تا دیری خاموش بودم ولی آخر از پای شکیب افتادم و گفتم راست بگو

تو را خواهم بخشید آیا دل به دیگری بستی؟

گفت نه! فریاد زدم گفتم بگو راستش را،هر چه هست تو را خواهم بخشید

و از گناهت هر چند سنگین تر باشد خواهم گذشت...

عاقبت با آرزوی فراوان پیش آمد گفت:مرا ببخش... دیگری را دوست دارم.

گقتم حال که سال ها تو به من دروغ می گفتی.این بار هم من به تو دروغ

گفتم:

تو را نخواهم ببخشید.

دختر كوچكی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت .
با اینكه ها آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ،

دختر بچه طبق معمولِ همیشه ، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد.
بعد از ظهر كه شد ،‌ هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت
.
مادر كودك كه نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد

یا اینكه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد ، تصمیم گرفت كه با اتومبیل بدنبال دخترش برود .
با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی كه آسمان را مانند خنجری درید ،

با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حركت كرد.
اواسط راه ، ناگهان چشمش به دخترش افتاد كه مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حركت بود ،

ولی با هر برقی كه در آسمان زده میشد ، او می ایستاد ، به آسمان نگاه می كرد و لبخند می زد
و این كار با هر دفعه رعد و برق تكرار می شد.
زمانیكه مادر اتومبیل خود را به كنار دخترك رساند ، شیشه پنجره را پایین كشید و از او پرسید
:
"
چكار می كنی ؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟
"
دخترك پاسخ داد،" من سعی می كنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عكس می گیرد

شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

بیرجه اکالای بازیگر نقش حوا در سریال شمیم عشق، در فصل جدید حریم سلطان هم ایفای نقش می کند.گویا نام او در سریال حریم سلطان نوربانو خواهد بود و نقش عروس خرمو ایفا


هازال کایا(بازیگر نقش اسما)دختر نگار کالفاو ابراهیم پاشا و عروس خرم! همون نهال عشق ممنوعه ها!!

 

 

 

ازدواج مهری ماه و رستم پاشا)

رستم از وقتی که مهری کوچیک بود عاشقش بود و سالیان سال این عشقو پنهان کرد او ابتدا مسئول اسبای خرم بود یکبار در حق خرم خوبی کرد و خرم از خجالتش درومد و این اسطبلدارو وارد دیوان کرد و بعدش به قدری به خرم خدمت کرد که من انگشت به دهانم هنوز!!!

اگه بخوام از خدمتاش بگم تا دو ساعت دیگه باید بنویسم فقط بگم که یکبار خرمو از اون دنیا برگردوند با کارش وگرنه کارش تموم بود!

رستم بالاخره به خرم گفت که عاشق مهری ماهه خرم اولش خیلی استقبال نکرد ولی پیش خودش فکر کرد با این ازدواج تمامی دشمناش نابود میشن چون رستم مردی بشدت زیرک باهوش و با ارادس خلاصه که به سلطان گفت و سولی هم موافقت کرد مهری ماه راضی نبود ولی در اولین شب عروسیش رستم عشقشو بهش ثابت کرد با خودش زهر آورد و به مهری ماه گفت ک هروقت اون اراده کنه زهرو میخوره مهری ماه هم نذاشت تا رستم زهرو بخوره و اونو به همسری پذیرفت

آپلود عکس

 

بعد هم صاحب یک دختر شدن که سلیمان اسم دختر مهری ماه و رستمو عایشه گذاشت

 

ابراهیم و نگار هردوتاشون میمیرن!!!!!!!

شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)


 

 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکسهای بازیگران ایرانی

 

 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکسهای بازیگران ایرانی

 

 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکسهای بازیگران ایرانی


 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکسهای بازیگران ایرانی


 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکسهای بازیگران ایرانی

 

 

عکس بازیگران,بازیگران ایرانی

عکسهای بازیگران ایرانی

 

 

 

 

 


 
شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
 
در یكی از محله‌های مركزی شهر پاریس، دیواری وسیع وجود دارد كه سرامیك‌هایی لاجوردی تنش را پوشانده‌اند و روی آن با 300 زبان زنده دنیا بیش از هزار بار به رنگی سپید نوشته شده است: "دوستت دارم". سهم ما ایرانی‌ها هم، دو تا از آن دوستت دارم‌هاست كه یكی از آنها بالای دیوار قرار گرفته است و دیگری تقریبا در مركزش.

دوستت دارم‌های ایرانی جای خوبی قرار گرفته‌اند و چشم هر گردشگری دست‌كم یك بار آنها را می‌بیند، شاید به این دلیل كه خط ایرانی زیباست، شاید هم به این خاطر كه ما ایرانی‌ها به عاشقی معروفیم. ما عشق را نسل به نسل در روح یادگاری‌های‌مان دمیده‌ایم. شاید اگر عشق نبود، هنرهایمان هیچوقت ماندگار نمی‌شد.

دیواری برای زوج های جوان با پیام عشق !! ( تصویری)

دیواری برای زوج های جوان با پیام عشق !! ( تصویری)

دیواری برای زوج های جوان با پیام عشق !! ( تصویری)

دیواری برای زوج های جوان با پیام عشق !! ( تصویری)

دیواری برای زوج های جوان با پیام عشق !! ( تصویری)



شهاب اسکندری بازدید : 7 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)
شهاب اسکندری بازدید : 13 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (1)
شهاب اسکندری بازدید : 9 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

از من تا خدا راهی نیست …


فاصله ایست به درازای مـــــن تا مـــــن !!!

از من تا خدا راهی نیست …


فاصله ایست به درازای مـــــن تا مـــــن !!!


و در این هیاهوِی غریب ، من این من را نمیابم...

از من تا خدا راهی نیست …


فاصله ایست به درازای مـــــن تا مـــــن !!!


و در این هیاهوِی غریب ، من این من را نمیابم...

 


و در این هیاهوِی غریب ، من این من را نمیابم...

 

شهاب اسکندری بازدید : 11 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

       نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
...
از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!
           

 

شهاب اسکندری بازدید : 5 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

وقتی که عاشقی، وقتی که تموم جاده های عالم برات ارزوی اومدن تک سواری رو زنده میکنه که با اومدنش اسمون ستاره بارون میشه و تو کولبارش نشونی جاده های ناتموم روداره....نشونی جاده ای که به هبوط بوته گل یاسی ختم میشه که سال های سال از عطرش مست بودی.....

پنجشنبه شبا حتی از غروب جمعه هم دلگیرتره، دلشوره داری.....یه هفته تموم چشم به راه اومدنش بودی و حالا دیر کرده. دلت بی قراری میکنه دوست داری راه بری و صلوات بفرستی، صدقه کنار بگذاری و دعای خیر کنی و اگر باز هم نیومد....رو به قبله بشینی، موهارو پریشون کنی و چشمارو خیس اشک انتظار و دعا کنی، دعا کنی که این جمعه جمعه موعود باشه....غروب های پنجشنبه دلهای گرفته و قلب های بی قرار راحت تر از چشم ها بهاری میشن. بعضی از پنجشنبه ها ارزو میکنی که ای کاش یه جایی بود دور از این شهر پر هیاهو یه گوشه دنج و خلوت که فقط اونایی که عاشق عشق بودند، نه عاشق یه معشوق فانی، اونهایی که هنوز هم توی این عصر شلوغ و پر از روزمرگی، نوای قلبشون رو میشنون نشونی اونجا رو داشتن !!!! اونوقت همه ی عاشقا پنجشنبه شب ها دست دلشون رو میگرفتن و می اومدن در محفلی که میزبانش هزاران نام داره و هزاران هزار لطف، تمام شب فقط نوای (( اللهم انی اسلک و...)) شنیده میشد و برای اومدنش ختم ((امن یجیب)) میگرفتیم و تا صبح با چشمانی اشک بار فریاد میزدیم((اللهم عظم البلا و برح الخفا)).

میدونم که اگه 313 قطره اشک، خالصانه و با عشق ریخته بشه، فرداش همون روز موعود....همون روزی که مسیحا نفسی سبز پوش می اید و همه ی بیمارها شفا میگیرن. همون روزی که راه عبورش پر از عطر اقاقیا میشه و یاس های عاشق برای جوانه زدن در زیر پاهاش با هم رقابت میکنن. روزی که عاشقای واقعیش اونایی که خرابشن می تونن خاک رهشو ببوسن.

محبوب من!

پنجشنبه بازم اومد و گذشت، پنجشنبه بازم گذشت و 313 قلب عاشق نبود که برای اومدنت اسمون چشاشو ابری کنه و ((امن یجیب)) بخونه،جمعه اومد و شما نیومدید تا برای زخم های کهنه دلامون مرحم و برای جاده های بی عبور عشق، رهگذر باشید!!

غروب جمعه بازم مثل دلگیره بازم باید یه هفته دیگه چشم انتظار باشیم!!!!!!

اینبار می خوام چشامو به اسمون بدم و از خورشید سرخ نیمه جون بخوام اگه پیشت اومد، به نیابت از تموم عاشقات بر خاک رهت بوسه بزنه

* التماس دعا بچه ها....*

شهاب اسکندری بازدید : 7 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

نمی نویسم …

کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…

گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…

نمی نویسم …

تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….

نـمـی نـویـسـمــ….

تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….

تـا نـخـوانـی…

نـدانـی….

کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!

مـی خـنـدمــ….

تـا یـادم بـمــانـد…

تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!

تـا یـادم نـرود…

کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…

تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ…

شـکـسـتـه امــ….

روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….

ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….

و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…

خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…

و اکــنـون ایــن مـنـمــ!

هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!

بـگــذار نـنـویـســـمــ…

مــن…

لــبــخـنـد مـی زنــمــ….

شهاب اسکندری بازدید : 7 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

 

گفتند: بهت خیانت میکند!
گفتم:میدانم…
گفتند: این یعنى دوستت ندارد!
گفتم:میدانم…
گفتند: روزی میرود وتنها میمانی !
گفتم:میدانم…
گفتند: پس چرا ترکش نمیکنی!
گفتم:این تنها چیزی ست که نمیدانم…

شهاب اسکندری بازدید : 15 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

عشق

گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست

گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست

شهاب اسکندری بازدید : 11 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

چه خوب !
که من بهشت را
به بوسه های تو بخشیدم !
حالا
همه جا بوی بهشت دارد و
من ،
عطر بوسه های تو !
.
.
.
دارد عــادتــم مـی شـود
کــه بــا دلــهره تــو را بـــبوسـم !
مثل ِ گنجــشک هــا
کــه هــرگــز
آســوده از زمیـن ، دانــه برنمـی چیـنند!
.
.
.
آن روزها : تو و بوسه های داغ …
این روزها : مـن و داغ بوسـه ها …

تعداد صفحات : 6

درباره ما
به وبسایت فراسو خوش امدید امیدوارم لحظات خوبی را در این وبسایت داشته باشید در حال حاضر سایت نویسنده میپذیرد باتشکر مدیریت سایت شهاب اسکندری 09383884713
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خوش امدید

    به وبسایت فراسو خوش امدید امید واریم لحظات خوبی را سپری کنید

    با تشکر مدیریت(شهاب اسکندری )

    آمار سایت
  • کل مطالب : 207
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 224
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 549
  • بازدید سال : 1,615
  • بازدید کلی : 11,285